.persianblog'">
مشغله های فکری من
به نام خالق فرصت ها ((کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ)) بگذار از سکوت و تمنای داغ تو رنگ گناه پاک شود از وجود من وز ریزش مداوم و نرم و زلال تو روح زنانگی بد مد در رکود من دیوانگی همیشه مرا حفظ می کند نور جنون به چشم تر من دمیده است احساس های خسته ی من خواب می روند آن لحظه ای که عشق ز جانم رمیده است باران تند تو به تنم تاب می دهد در لحظه های خستگی از ننگ سیب آه آدم گناه کرد و خدا قصد کرده بود در آن بهشت کور نگردد تنش تباه می دانمت که می دمی از آگهی ولی آگاهیم ز خستگیم کم نمی کند آشفتگی به روح بلندم تنیده است روحم به لطف عشق کمر خم نمی کند افسوس کشف راز گل سرخ کرده ام تنهاییم بهای همین راز پر بهاست موسیقی ِ روان ِ تو آرام ودلپذ یر ای بغض! همنوای همین ساز پربهاست آمیزه ای زحسرت و خوشحالیم کنون مبهوت راز سبز خداوند پایدار در قید و بند مرز سفرکردنم هنوز اما دلم به رحمت او بس امیدوار این شعر بیست دقیقه به پنج عصر دوشنبه 3/11/1384 تو کانون زبان کیش ایر کرمان به دنیا اومد
¤ نویسنده:میتراآزاده
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:59809 بازدیدامروز:24 بازدیددیروز:1 |
درباره من |
میتراآزاده
لحظه ای از سکوت پاییزم |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
گذشته ها پاییز 1385 تابستان 1385 |
وضعیت من در یاهو |
یــــاهـو |
|