• وبلاگ : مشغله هاي فكري من
  • يادداشت : اميدوار
  • نظرات : 1 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    سلام رفيق بچه محل .... شاعر حالت خوبه بازم آمديم و خوانديم و لذت برديم....

    مرا با خود برد به يك باغ گل سرخ همچنان كه دستانش را بر گيسوان مضطربم ميكشيد....

    پاينده باشد دوستي ها...

    ....خدا....

    سلام دوست عزيز..مطلبتون هم شيوا بود..من دفعه اولي بود که بهتون سر ميزدم ايشالا بعد اين سر ميزنيم ..موفق باشي ....ميلاد حضرت علي هم مبارک ....خواستي من آّپ هستم سري بزن...باباي

    آزاده خانوم سلام

    روزخوبيه بهت نبريك ميگم

    + يداله شهرجو 

    خانم آزاده سلام

    كارتان را خواندم برايتان آرزوي موفقيت دارم

    //ديوانگي هميشه مرا حفظ مي كند//

    پشت چشمهاي يك ديوانه// قلبم را پنهان كرده ام /// ديوانه وار // ديوانه وار ...

    سلام ميترا!

    ببخش از اينكه دير سر مي زنم . يه خوردم سرم شلوغ بود و مشكل اينترنتي هم داشتم.

    شعر خيلي قشنگي بود فقط اين بيتش :

    اي بغض! همنواي همين ساز پربهاست

    به نظرت مشكلي نداره؟

    مانا باشي

    تلافي كردي؟ يه كامنت كمرش شكست !

    ضمنا منيژه رزاقي ازشاعران خوب ساري هست البته ازاين به بعد سرت شلوغ ميشه وتعداد زيادي برادر و خواهر جديد پيدا مي كني :

    اي كامنت گذار اي تلافي در وكن اي كامنت نصف وكن اي ....

    سلام ميترا جان

    واقعا زيبا بود ... ...ممنون كه خبر كردي ...

    چون تخصصي در نقد اين گونه آثار ندارم فقط خوندم و لذت بردم ...

    شايد باشي دوست من

    سلام عزيز ! ممنون از سر زدنتون . از اين که با ديدن عکس ناراحت شدين معذرت مي خواهم . راستش نتونستم از کنار اين همه قساوت بسادگي بگذرم . بازم معذرت مي خواهم. تا سلامي ديگر .

    عزيز لينك تورو باافتخار اضافه كردم .

    آخه بيش از 60 نفر دارن توي لينگستان من هواخوري مي كنن - يكيش خواهر ماباشه ها ؟ شب بخير هجووووو

    ووووووووووووووووووووووووووووم

    حالا يه شعر از مجموعه ي هجووووووووووم لرات مي زنم بخون ونظر بده :

    ( ... )

    --------------------------------------

    اولين ماموريت آدم گريه بود؟

    من روي لب قابله مي خندم

    تا 8 سال نزديک بود از ترس

    بترسم!!

    به زنم گفتم:

    حق با تو بود ييلاق خدا مال تو !

    من به اسرائيل تجاوز کردم

    اين کلاه را بوسيدم و

    گذاشتم سر خودم

    تا عمري توي کلمات کاري کند که

    پاک خودم را از مسلمان کنم !؟

    بعد رفتم يک گوشه

    يک جايي نوشتم :

    توي اين داستان هزارو يک دستم

    به خودتان نگيرين آفتاب خورده ام مستم!!

    آرزوي موفقيت مي كنمتا بعد هجووووووووم

    سلام

    اتفاقا من ازاين كامنت كه تقريبا نوع گفتمان تازه اي داشت خوشم اومد الان كه نگاه كردم ديدم حق با تو بود حذف شد شما فكر مي كنين چيزي شده ؟؟؟؟؟؟؟؟

    درهرحال ازاينكه شما هستين وبارها خواهيد نوشت خاطرم جمعه ومن براساس همون برات پيغام گذاشتم .

    شعرتونو خوندم وسيو كردم شايد درباره اش باهم حرف بزنيم البته دو چيز دراين شعر برام جالب نبود يكي اين ( تو ) كه هيچ نقشي ازخود ندارد ومااين كاراكتر غايب را در حرف هاي ذاوي ياداناي كل مي بينيم ويكي اضافه گويي است البته به نظر من بلند نوشتن علامت درازگويي نيست بلكه دورزدن حول كانوني كه تكرار شونده ومانع بازآفرينيست مي تونه درازگويي قلمداد بشه اما حس كار جون داره تصويرها هم تا حدودي تاثير گذار وسيلند فكر مي كنم حرف هامو زدم .

    خواهر خوبم زبان اگر درشعر بصورت ابزاري براي رساندن پيام نويسنده دربياد يعني روزنامه اي نوشتن درحاليكه تلاش بر رسيدن به زبان است وقتي به زبان برسيم شعر قابل تاويل مي شود وآنگاه مي توانيم بگوييم با يك كارجدي روبروييم پس زبان وزبان هراتفاقي در شعر در زبان رخ مي دهد كه ....تا بعد .هجوووووووووووووووووووووووم

    سلام ميتراي عزيز

    زيبا بود

    مخصوصا اين مصرع

    روحم به لطف عشق کمر خم نمي کند

     <      1   2